جدول جو
جدول جو

معنی مقطوع النسل - جستجوی لغت در جدول جو

مقطوع النسل
کسی که فرزند از او به وجود نیاید
تصویری از مقطوع النسل
تصویر مقطوع النسل
فرهنگ فارسی عمید
مقطوع النسل(مَ عُنْ نَ)
که نسلش بریده باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بلاعقب. بی زاد و ولد.
- مقطوع النسل کردن کسی را، بیضه های او را بیرون کردن و اخته کردن او را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خصی کردن وی را. با برداشتن یا از کار انداختن اعضاء توالد و تناسل کسی او را از تولید مثل بازداشتن
لغت نامه دهخدا
مقطوع النسل
کسی که فرزندی نتواند داشت بلا عقب
تصویری از مقطوع النسل
تصویر مقطوع النسل
فرهنگ لغت هوشیار
مقطوع النسل
بی فرزند
تصویری از مقطوع النسل
تصویر مقطوع النسل
فرهنگ واژه فارسی سره